شارانشاران، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

کودکم عشقم شارانم

آتلیه

چهارشنبه شب وقت آتلیه داشتیم تو راه رفتن شاران که کلا به ددر دودور علاقه داره بسیار خوشحال و شاداب بود     خلاصه به آتلیه رسیدیم شاران بسیار خوشحال و خندان با اسباب بازیهای جدید مواجه شد و به وجد اومد پرسنل آتلیه که جوان و بسیار خوش برخورد بودند کلی با شاران به گپ و گفت مشغول شدند به ما گفته بودند پفک ببریم البته من گفتم تا حالا به شاران پفک ندادم ولی بالاخره اونا موفق شدند و شاران که بسیار استقبال کرد و پفک میخوردا تازه ما براش چاکلز برده بودیم که رنگش کمتر باشه ولی شاران از اشی مشی اونا خوشش اومده بود آخه من چیکار کنم؟؟! یه چندتا عکس هم ما تو آتلیه انداختیم چون عکسا یک ماه دیگه آماده...
11 مرداد 1392

سورپرایزخاله

شب 21ماه رمضون خاله اعظم شله زرد نذری داشت ولی برای شاران یه سورپرایز داشت به شاران گفت بیا این هدیه برای شماست شاران هم با اشتیاق و با کمک سحرجون هدیش بازکرد که یه لیوان با عکس شاران بود و خاله براش آبمیوه ریخت که شاران بخوره ولی شاران به لیوان بیشتر از آبمیوه علاقه داشت ...
11 مرداد 1392

افطاری

در ایام ماه مبارک رمضان علاوه بر افطاری اقوام درجه یک دخترعمه باباسعید پنج شنبه شب دعوتمون کرده بود خانواده بسیار گرمی هستند و شب بسیارخوبی بود دخترعمه ها هم شاران و خیلی دوست دارند و شاران هم خیلی زود باهاشون صمیمی شده بود شاران علاقه ی شدیدی به گردنبند داره "به همین دلیل به ذوق گردنبند راش انداختیم و تاتی کرد" آنها هم هرچی گردنبند و النگو داشتند گردن شاران کردند و کلی به شاران خندیدند عید هم که عینک به چشای شاران زده بودند و بهش میگفتند خانم دکتر که عکسا رو برام بولوتوث کردند منم دوتاش تو وب میذارم ...
6 مرداد 1392

هدیه ماه رمضان"چادرنماز"

شاران گلم به آوای اذان و نماز علاقه خاصی دارد و هرکسی نماز میخواند خودش را با ایشان مشغول میکند و حتی وقتی من ذکر و یا صلوات هم می فرستم شاران هم لبهایش را تکان میدهد در این بین وقتی مامان بزرگ نماز میخواند و شاران به اطرافش می رود ایشان با حوصله بسیار با او دعا میخواند ذکر میگوید و یک مهر هم به شاران میدهد تا نماز بخواند مامان بزرگ به خاله مریم گفت که برای شاران چادرنماز بدوزد و خاله مریم هم که واقعا از هیچ محبتی دریغ نمیکند سریعا برای شاران چادر دوخت و شاران هم بسیار خوشش آمد و این هدیه ماه رمضان شاران کوچولو بود در کلاس درس خدا؛ آن هایی که ناله می کنند، رد می شوند؛ آن هایی که صبر می کنند، قبول می شوند؛ آن هایی که شکر...
31 تير 1392

معجزه عشق

راستشو بخواهید شاران هم مثل همه ی بچه ها یه عالمه اسباب بازی و عروسک داره ولی از بین همه ی اونها به این خانم گاوه خیلی ارادت داره داستان این خانم گاوه برمیگرده به چند سال پیش که بابا سعید به مامان شادی روز ولنتاین این گاوه روداده بود منم میگم حتما چون سراسر عشقه شاران هم خیلی دوستش داره براش قصه میگه میخوابونتش غذامیده و یه موجود دوست داشتنی برای شاران البته شاران خانم ما تا دوربین میاد همه چیزو فراموش میکنه و از خود بیخود میشه میخواد بیاد دوربین بگیره میخواستم صحنه های مختلف عشق ورزیو عکس بندازم که نشد البته نذاشت ولی به هر حال به نظر من عشق واقعی معجزه میکنه     ...
25 تير 1392

افطاری

دیشب که سومین شب ماه مبارک رمضان بود خانواده پدرجون و عمو و عمه ها منزل ما بودند   شب بسیار خوبی بود و به شاران بسیار خوش گذشت چون کلا شاران هم مهمونی رفتن و هم اینکه مهمون بیاد خونمون دوست داره البته با عمه نسرین حدود ٥ساعتی رفتند خونه دوست عمه نسرین و من به همه کارهام رسیدم ولی چون از شاران خانم به خاطر شیرین کاریاش فیلم گرفتم فراموش کردم عکس بندازم بارالهی مهربان خدایم در این شبهای عزیز حاجت همه ی حاجتمندان را برآورده ساز و دل بندگان غمگینت را شاد بگردان
22 تير 1392