گلپایگان 3
همراه با عمه ها و عمو و زن عمو و پدرجون و مادر جون از 28 شهریور تا 2 مهر گلپایگان رفتیم چون پدرجون اینا اونجا خونه ویلایی دارند خیلی خوب بود و شاران هم که عمه هاش و عموشو که می بینه از خود بیخود میشه و بهش حسابی خوش میگذره
یخورده شب اول شاران بد خوابید ولی خدارو شکر باقی روزا بهتر بود عمه مینا هم متاسفانه حالش بد شد ولی خدارو شکر بهتر شد البته کارش به بیمارستان کشیده شد منم همراهشون رفتم شاران هم که کنار مادرجون و زن عموش مونده بود اولش خوب بود ولی از خواب که بیدار شده بود دختر گلم خیلی گریه کرده بود مامان شادی قربونت برم
عمه مرجان به دلیل اینکه نتونست مرخصی بگیره همراه ما نبود و جاش خیلی خالی بود
راستی 31 شهریور هم که تولد شاران بود ولی به دلیل مسافرت به تعویق افتاد و صبر میکنیم تا مادرجون اینا هم از گلپایگان برگردند
اینجا حیاط خونه پدرجون اینا هست که خیلی با صفا هست
اینجا هم سرچشمه شهر خوانسار هستش و شاران هم مشغول شیطنت
اینم که بابا سعید جون و عمو عباس جون شاران تو پارک سرچشمه خوانسار
اینجا هم شاران تو باغ انگور مادر جون مشغول خوردن انگور خوشمزه ست به به
دخترم مهربونم عزیزدلم امیدوارم سفرهایت همیشه بیخطر و سلامت و شاد شاد شاد باشی
البته اینو بدون که
زندگی یک سفر پر مخاطره ست ، همسفرهای خوبی انتخاب کن و همسفر خوبی هم باش ...