یازدهم آبان تولد باباسعید بود که شاران هم سومین سالی بود که همراه ما بود در زادروز بابایی من و شاران بابا رو سورپرایز کردیم و یه کیک خوشمزه درست کردیم و یه هدیه هم برای بابایی گرفتیم (یه گوشی موبایل) بابایی بنده خدا هم که سرما خورده و حالش بد بود ولی خیلی خیلی خوشحال شد و شب خوبی کنارهم بودیم البته شمع تولد بابارو شاران به همراه بابایی فوت کردند و برای همه آرزوهای خوب کردند در ستاره بارانِ میلادت میان احساس من تا حضور تو حُبابی است از جنس هیچ از دستان من تا لمس نگاه تو آسمانی است به بلندای عشق جشن میلادت را به پرواز می روم دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها آسمانی که نه برای من نه برای تو که تنها برای...